بی خداحافظی

هوالمحبوب

دخترک امسال کلاس اول رو تموم کرد وپسرک داره کم کم دوسالش میشه......نیمه دوم سختی پارسال برام بود. مریضی مامان و طبق معمول فشارهای روانی و غیره اش برای من بود و تا الانم ادامه داره.......الزایمر دست و پاهاشو کامل زده و کهولت سن هم بهش اضافه شده......

دلم میخواد زودتر با دخترک بریم یه کافی شاپ مادر و دختری و یه تایم دو نفره با همسر عزیزتر از جان همراهم داشته باشم بریم به یاد قدیم.....

بی خداحافظی...

هوالمحبوبسلیمم در برابر هرآنچه در توانِ من نیستو هرآنچه به ذات در توانِ تو هست.تسلیم در برابر قدرتی که در من نیست برای تغییرِ "بعضی" اتفاقات و تسلیم در برابر قدرتی که در تو هست برای تغییرِ "بسیاری" از بی خداحافظی...